فلسفه ادب و هنر مدرن و اخلاق پسامدرن
چکیده
یورگن هابرماس (1992) اذعان داشته که «پروژة مدرنیته»، با ریشههای آن در دورة «روشنگری» سدة هجدهم، به جدایی حوزههای علم و اخلاق و هنر از یکدیگر و از عالم واقعی انجامیده است. در این مقاله، این فرضیه مطرح شده است که مشخصة بارز «پروژة مدرنیته»، یعنی تلاش برای دستیابی به «واقعیت» های عالم و بیان آنها در قالب زبانی علمی و «واقعیت نما»، به حوزة اندیشه و هنر هم راه مییابد و «واقعگرایی» و استفاده از زبانی خاص برای بازنمایی «واقعیت» نضج میگیرد و همین امر است که سرانجام به جدایی این حوزه از دنیای واقعی و مردم در قالب «سختگیری اخلاقی» میانجامد. این فرضیه با مطالعة ابعادی از «مدرنیسم» تأیید و سپس برای ارائة راه حلی «پسامدرن» به آراء امانوئل لویناس و کاربرد آنها در برخورد با ادب و هنر پرداخته میشود.
نویسنده : بهرام بهینیورگن هابرماس (1992) اذعان داشته که «پروژة مدرنیته»، با ریشههای آن در دورة «روشنگری» سدة هجدهم، به جدایی حوزههای علم و اخلاق و هنر از یکدیگر و از عالم واقعی انجامیده است. در این مقاله، این فرضیه مطرح شده است که مشخصة بارز «پروژة مدرنیته»، یعنی تلاش برای دستیابی به «واقعیت» های عالم و بیان آنها در قالب زبانی علمی و «واقعیت نما»، به حوزة اندیشه و هنر هم راه مییابد و «واقعگرایی» و استفاده از زبانی خاص برای بازنمایی «واقعیت» نضج میگیرد و همین امر است که سرانجام به جدایی این حوزه از دنیای واقعی و مردم در قالب «سختگیری اخلاقی» میانجامد. این فرضیه با مطالعة ابعادی از «مدرنیسم» تأیید و سپس برای ارائة راه حلی «پسامدرن» به آراء امانوئل لویناس و کاربرد آنها در برخورد با ادب و هنر پرداخته میشود.
تعداد صفحه : 25
مشخصات فایل : 319KB / PDF
قیمت : رایگان
